«هنري­پوآنكاره» رياضيدان بزرگ فرانسوي سال ۱۹۴۸ خلاقيت را تشخيص، تميز، بصيرت، دريافت، درك و انتخاب يك پديده مي­داند.(طالب بيدختي- انوري: ۵،۱۳۸۳) فرهنگ و بستر نوآوري را توانايي انجام امري ابتكاري تعريف كرده است كه به خلق محصول يا خدمتي جديد منجر شود به گونه­ي كه اين توانايي ممكن است از هوش و استعداد افراد سرچشمه گرفته يا به وسيله آموزش ايجاد شود.(متقي: ۱۳۸۳،۷) با استناد به تعاريف فوق مي­توان گفت خلاقيت پيدايي و توليد يك انديشه و فكر جديد است در حالي كه نوآوري عملي ساختن انديشه و فكر آن است. نوآوري به معني بكارگيري تفكرات جديد ناشي از خلاقيت است كه در يك سازمان مي­تواند به صورت يك كالاي جديد خدمت و يا راه حل جديد انجام كارها باشد.( رابينز: ۱۳۶۹،۵۰) خلاقيت اشاره به قدرت ايجاد انديشه­هاي نو دارد و نوآوري به معناي كاربردي ساختن آن افكار تازه و نو است.(شهرآراي- مدنی­پور:۱۳۸۵،۷۲) در واقع نوآوري فرايندي است كه از طريق آن، سازمان مشكلات موجود را شناسايي و تعريف كرده، سپس فعالانه دانش جديد را براي حل آنها بکار مي گيرد. درادامه جهت ارايه مدل جامع ارتباط و تاثير مديريت دانش ضمني بر مديريت نوآوري به بررسي سه محور موثر در اين راستا مي­پردازيم :

  • محور اول انواع خلاقيت:

در ادبيات اين موضوع تعاريف مختلفي از خلاقيت و نوآوري با رويکردهاي متفاوت به ميان آمده است . «برنت» در سال ۱۹۳۵ به خلاقيت با رويکرد ايجاد بدعت و ارايه يك ايده جديد نگريسته و جديد بودن را به دليل تفاوت در كيفيت ايده ارايه شده با فرم­هاي موجود مي­داند . ديگر صاحب نظران از جمله «روجر» و «زالتمن» در سال­هاي ۳۸۹۱ و۱۹۸۴ بر ماهيت ذهني جديد بودن تــاكيد مي­كنند. سومين ديدگاه مبتني بر معرفي اوليه بدعت است كه بزرگاني چون «اسموكلر» (۱۹۶۶)، «نايت» (۱۹۶۷)، «كيسر» (۱۹۶۹) و «ودين» (۱۹۸۰) بر آن تاكيد داشتند. با رويكردي ديگر تحقيقاتي در زمينه تركيب جديد نيازها و راه‌حل­ها صورت گرفته است. در برخي رويكردها بر جنـبه هاي فرايندي نــوآوري به معناي زنجيره­اي از الگوهاي رفتاري شخصي و سازماني تاكيد شده است.

– چه چيزي تازه است؟ (بعد محتوايي)

– براي چه كساني مهم است؟ (بعد ذهنيت)

– اين تازگي كجا آغاز و در كجا به پايان مي رسد ؟ (بعد فرايند)

– آيا تازگي به معناي موفقيت است؟ (‌بعد هنجاري)

بعد محتوايي خلاقيت به قابليت حل مشكل فعلي يا بالقوه بستگي دارد وبر حسب حل آنها توسط ابزارها و روش­هاي رايج و سنتي و يا مبتني بر نيازآنها به ارايه روشي جديد و يا تركيبي از هر دو روش سنتي و جديد مي تواند اشکال مختلفي به خود بگيرد. خصوصيت حائز اهميت اين بعد، ميزان جديد بودن يک راه حل است كه به خلاقيت در فرايند يا توليد منجر مي­گردد. بعد ذهنيت متمركز بر آگاهي افراد است و تغييرات فناوري و نه خود آن در اين بعد عامل كليدي به حساب مي آيد. تاکيد اين بعد بر آگاهي شخصي نبوده و سازمان­ها زماني مي توانند در مورد نوآوري صحبت كه از عقايد جديد براي اولين بار استفاده كنند. (Bohinc: 2002, 1-59) در بعد فرايند، تعريف واضحي از اينكه يك نوآوري در كجا آغاز مي‌شود و به كجا ختم مي­گردد ، ضروري است و به وسيله بعد چهارم يا ‌بعد هنجاري،‌ موفقيت يك خلاقيت ارزيابي مي­شود، در اين بعد هدف­گذاري به عنوان عاملي كليدي به حساب مي­آيد.(همان منبع)

  • محور دوم- نوع سازمان:

بدون توجه به نوع بدعت و نوآوري، سازمان­های مختلف نسبت به اثرات دانش ضمني در ايجاد خلاقيت به شيوه‌هاي گوناگوني عكس­العمل نشان مي­دهند.

سازمان­ها، نوآوري­هاي پايه­اي و بنياديني را در فرايند بهبود نسل­هاي جديد محصولات خود تجربه كرده­اند. ابتدا يك سري نوآوري­هاي كوچك در محصول به عنوان خلاقيت اساسي در همان سازمان اتفاق مي­افتد سپس در مرحله بعد خلاقيت­ها به سازمان­های ديگر منتقل مي گردد. اگر خلاقيت به بهبود منجر شود، قادر است سازمان را از مرحله به مرحله بعدی تغيير دهد. اگر خلاقيت از نوع بنيادي و ريشه­اي باشد، مي تواند نسل جديدي از محصول را به صورت تغيير نمونه­اي در يك سازمان يا از طريق جايگزيني در سازمان­های بالاتر، ايجاد كند.بنابراين، پايگاه فناوري يك سازمان نقش مهمي را در اين رابطه ايفا مي­كند. بسته به ميزان دارايي­ها لزوم استفاده از دانش ضمني افزايش مي­يابد. به ويژه در مورد دارايي­هاي غير رسمي و غير ملموس موجود اين الزام افزايش مي­يابد. (همان منبع)

  • محور سوم- ويژگي­هاي سازمان خلاق:

اين دوره را عصر فراصنعتي، عصر دانش و دانايي­محوري، عصر سرعت و بالاخره عصر خلاقيت و نوآوري نامیده­اند. از اين رو، براي موفقيت در اين بعد، سازمان­ها ناگزيرند تا جهت حفظ بقا و داشتن مزيت رقابتي، سازماني خلاق و نوآور گردند، به گونه اي كه خود را در جهت مديريت تغييرات شتابان و دگرگوني­هاي ژرف جهاني آماده سازند. براساس اين استدلال، كشورهاي پيشرفته بر آموزش خلاقيت تاكيد بسيارداشته و در انتخاب افراد خلاق، نوآور و آينده­نگر، كه رهيافت­هاي بديع وخلاقانه­اي را براي مسائل پيچيده ارائه مي­دارند، توجه خاص مبذول داشته­اند. «هاشيلد» شش خصوصيت مهم : آزادي در بيان نظرات جديد، ساختار سازماني مسطح، مديريت اطلاعات، آگاهي از تعارضات، نيازمندي­هاي استخدام، شايستگي و مسئوليت را براي سازمان­هاي خلاق ذكر كرده است. وي معتقد است تنها سازمان­هايي با خصوصيت بالا ، قادر به بهينه ساختن فرايند خلاقيت و درنتيجه موفقيت در آن خواهند بود. به عبارتي ديگر تنها اينگونه از سازمان­ها داراي ساختار مناسبي جهت تضمين فرايند كاملا جامع خلاقيتشان دارا هستند. (همان منبع)«سنكر»بيان مي­دارد كه خلاقيت عمدتا از دانش جمعي در مورد فناوري موجود در يك سازمان، تحقيقات انجام گرفته در آن، فعاليت­هاي واحد طراحي و توسعه و تعامل سازمان با محيط خارجي حاصل مي­گردد؛ از اين­رو يك ساختار سازماني مسطح براي سازمان­هاي خلاق ضروري است.(Senker: 1995,425-447)

– تبدیل دانش ضمنی به دانش صریح در سازمان­ها:

نظر به موارد مطروحه، در راستای تلفیق مدیریت دانش با سطوح مختلف سازمان بر مبنای چرخه(فرایند) امور کاری در سازمان­ها با رویکرد تبدیل دانش ضمنی به دانش صریح، چارچوب و معماری ساختاری این حوزه به عنوان “فرآیند برنامه­ریزی و انجام کار” به شرح ذیل تبیین و ارائه می­گردد:

  • فرآیند برنامه­ریزی و انجام کار:

اين فرايند طي چهار مرحله پیشنهادی ذیل می­بایست برنامه­ریزی و انجام پذیرد :

الف – مرحله شناخت و تعيين اهداف:

۱- شناسايي وضعيت موجود سازمان­ در حوزه مديريت دانش.

۲- شناسايي امكانات، محدوديت‌ها و مقدورات، نقاط قوت و ضعف سازمان در حوزه مديريت دانش.

۳- شناسايي منابع و نيازهاي دانشي سازمان­.

۴- برگزاري جلسات آشنا‌سازي مسئولین و كاركنان سازمان با مديريت دانش و لزوم به­كارگيري آن (فرهنگ‌سازي).

ب- مرحله پياده‌سازي مديريت دانش:

۱- تشكيل كارگروه راهبري مديريت دانش در سازمان‌ با تبیین مدیران هر گروه.

۲- ايجاد ساختار سازماني مديريت دانش در سازمان­.

۳- تشكيل تيم‌هاي دانشی و فعاليت‌ آن با هدايت كارگروه راهبري دانش هر رده.

۴- سازماندهي دانش‌هاي ضمني و صريح در قالب مناسب.

۵- تهيه دستور‌العمل‌ها و راهنماي مديريت دانش.

۶- تهيه نرم‌افزارهاي مورد نياز و استقرار سامانه مديريت دانش با استفاده از مدل عملي ارائه شده .

ج- مرحله اندازه‌گيري و ارزيابي دانش:

۱- ارزيابي و پايش در پايان فرايند چرخه دانش توسط هر رده .

برنامه ­ریزی و سیاست­گذاری…تولید دانش…انتشار و انتقال دانش…کاربردی نمودن دانش…ارزشیابی

چرخه دانش(مدل نيومن و كونارد)

۲- داوري و ازرشيابي مستندات پروژه‌هاي دانش توسط رده بالاتر.

۳- ارزشيابي و پايش مديريت دانش توسط سازمان دانش.

د- مرحله تجزيه و تحليل نتايج و بهره‌برداري:

۱- ارائه راه‌كارهاي بهبود وضعيت مديريت دانش مبتني بر نقاط قوت و ضعف.

۲- تصميم‌سازي براي مسئولین در جهت بهبود و تعالي سازمان.

۳- افزايش كارآمدي ماموريت‌هاي هر رده با استفاده از دانش اخذ شده.

۴- به اشتراك گذاشتن نتاج مهم دانش اخذ شده درسطح هر سازمان، با رعايت مسائل حیطه بندی و دسترسی.

ما در زمان ه­ای زندگی می­کنیم که :

  • هر ماه ۳۱ میلیارد جستجو در گوگل صورت می­گیرد! در سال ۲۰۰۶ این عدد ۲٫۷ میلیارد بود. قبل از پیدایش گوگل، این تعداد سئوال از چه کسی پرسیده می­شد؟!
  • اولین پیامک تجاری در دسامبر ۱۹۹۲ ارسال شد. امروزه تعداد پیامک­هایی که روزانه توسط تلفن­های همراه رد و بدل می­شوند، از تعداد کل انسان­های زمین نیز فراتر می­رود.
  • ۳۸ سال طول کشید تا مخاطبان رادیو به ۵۰ میلیون برسد. برای تلویزیون ۱۳ سال، برای اینترنت ۴ سال، برای آی پاد ۳ سال!
  • برآورد می­شود که ۴ اگزابایت(۴ ضرب­در ۱۰ به توان ۱۹) اطلاعات تکرار نشده امسال تولید خواهند شد. که بیش از اطلاعاتی است که در ۵۰۰۰ سال گذشته تولید شده است!
  • اطلاعات فنی جدید هر دو سال دو برابر می­شوند. دانشجویانی که ۴ سال درس می­خوانند تا مدرک فنی بگیرند، نیمی از اطلاعاتی که در دو سال اول تحصیل، کسب کرده­اند در دو سال آخر تحصیلشان از رده خارج می­شود!
  • تعداد ابزار اینترنت در ۱۹۸۴ حدوداً ۱۰۰۰ عدد بود. در سال ۱۹۹۲ به یک میلیون رسید و در سال ۲۰۰۸ حدود یک میلیارد شد.

دانش ضمني به عنوان محركي مهم در فرايند خلاقيت و نوآوري، نقش کلیدی و مهم را به عنوان يك منبع سازماني و عامل موفقيت در سازمان­ها ايفا مي­كند زيرا همان­طوركه مشخص گرديد، در فرايند نوآوري اجزاي دانش ضمني و تصريحي با يكديگر ادغام گرديده و به سختي قابل جدا شدن هستند که البته شایان توجه است که این مهم نظر به تجربی بودن موضوع در برخی از حوزه­های سازمانی دوچندان می­گردد، هرچند، اين تاكيد يك طرفه به دليل نشان دادن نياز به تجزيه و تحليل مستقيم به منظور دستيابي به نتايج صحيح مديريت دانش ضمني در فرايند خلاقيت، بيان گرديده است. بنابراین مديران و محققاني كه در زمينه تعامل منابع انساني و شبكه ها فعاليت مي­كنند بايد براي دانش ضمني اهميت بيشتري قايل شوند زيرا دانش ضمني جريان فرايند برهم­كُنش و فعل و انفعال شخصي است. بنابراين، تحقيقات، انتقال فراست و شهود،‌ يا به عبارتي ديگر آنچه انسان­ها درون خود حس مي­كنند، در جوي غير رسمي و رودررو بهتر عمل مي­كند . با امعان نظر به آنچه در مقاله ارائه گردید جمع بندی و نتایج بحث در سه بخش مهم و اساسی ذیل تقسیم­بندی و ارائه می­گردد :

  1. گام­های پیاده­ سازی سامانه­ی اشتراک دانش در سازمان­ها:
  • گام صفر: ایجاد اراده برای تغییر در سازمان از طریق تغییر آگاهی سیستماتیک(آشکار ساختن خلاءها) .
  • گام اول: برگزاری سمینارها و کارگاه­های توجیهی.
  • گام دوم: آنالیز فاصله.
  • گام سوم: متناسب­سازی فرایندها با نگاه مدیریت دانش.
  • گام چهارم: استقرار بستر فناورانه (نرم­افزار) مناسب در سازمان.
  • گام پنجم: برگزاری کارگاه‌های آموزشی- مشاوره­ای به روش آموزش­های عملیاتی.
  1. سياست‌ها و راهبردهای پیاده­ سازی مدیریت دانش در سازمان­ها:
  • ايجاد مسئوليت مشترك براي جمع‌آوري و انتقال دانش.
  • گسترش خلاقيت و نوآوري و ايجاد ساز و كار تشويق و پاداش(مادي و معنوي).
  • تمركز در سياست­گذاري و استفاده بهينه از منابع و ظرفيت‌هاي موجود.
  • تبديل تدريجي فرآيندهاي ياددهي به يادگيري.
  • هم‌راستا نمودن مديريت دانش با اهداف، طرح‌هاي راهبردي و نقشه جامع علمي‌ سازمان.
  • ايجاد تصوير و چشم‌انداز مشترك براي كاركنان.
  • ارتقاء امنيت و پايداري زيرساخت‌هاي نرم‌افزاري، سخت‌افزاري و بانك‌هاي اطلاعاتي مديريت دانش سازمان.
  • اولويت‌دهي به استخراج و سازماندهي دانش و دستاوردهاي دانشي مسئولین.
  • تعيين دانش مورد نياز و توسعه دانش رايانه‌اي كليه كاركنان.
  • به حداكثر رساندن انتقال دانش در مرزهاي سازمان و بهره‌گيري بهينه از دانش بيروني.
  • توسعه تفكر نظام‌گرا، سيستمي، هدايت و نظام‌مند كردن كليه‌ي امور مربوط به اجراي مديريت دانش.
  • بهينه‌سازي مستمر روش‌ها، آيين‌نامه‌ها و دكترين‌ سازمان مبتني بر دانش استخراجي در سازمان.
  • بهينه‌سازي مستمر محتواي دوره‌هاي آموزشي مبتني بر ماموريت و حوزه‌هاي دانشي مرتبط با آن.
  • تقويت فرهنگ سازماني مديريت دانش با تاكيد بر حركت‌هاي منسجم و گروهي.
  1. برخی از منابع و نيازهاي دانشي و فن‌آوري سازمانی مورد نیاز:
  • دانش ديني و اعتقادي و مذهبي.
  • دانش مديريت راهبردي.
  • دانش مديريت منابع انساني.
  • دانش و فن‌آوري ساخت محصولات موردنیاز.
  • دانش و فن‌آوري بكارگيري صحيح تجهيزات.
  • دانش اجتماعي و ارتباط مردمي.
  • دانش بهره‌گيري صحيح و اقتصادي از منابع.
  • دانش يك‌پارچه‌سازي سامانه‌ها و توسعه نرم‌افزارها.
  • دانش هدايت ماموریت­ها.
  • دانش جمع‌آوري و پردازش اطلاعات محيطي.
  • دانش پايه براي توسعه‌ي علم و شكستن مرزهاي دانش.
  • دانش ارتقاء سلامت جسمي و رواني كاركنان.